پست‌های پرطرفدار

۱۳۹۲ آذر ۱۳, چهارشنبه

صادق هدایت / توپ مرواری

متخصصین اذان و مناجات و آخوندهای گردن کلفت خواب و خوراک را به مردم حرام کردند و به ریز در رادیو با عرّ و تیز و چُسناله ی عربی و روضه مردم را دعوت به مرده پرستی و روزه و گذشت از دنیا و گریه و غسل در آب روان میکردند و از فشار قبر و روز پنجاه هزار سال میترسانیدند و به شهوت رانی و شکم چرانیهای بهشت وعده و وعید میداند

صادق هدایت / توپ مرواری
روزها را یکی پس از دیگری با سلام و صلوات به خاک می‌سپریم و از گذشتن آن هم افسوس نداریم. همه چیز این مملکت مال آدمهای بخصوصی است. کیف، لذت، گردش و همه چیز

صادق هدایت / از میان نامه ها به نورایی / 18 اردیبهشت 1325

پیام کافکا

آسمان گـُنگ است فقط برای کَرها پژواک دارد

پیام کافکا

صادق هدایت / از میان نامه ها به نورایی / 12 یا 13 فروردین1326

از اوضاع اینجا خواسته باشید چیز تازه ای نشنیده ام. زندگی به همان حماقت سابق ادامه دارد. نه امیدی است و نه آرزویی و نه آینده و گذشته ای. چهار ستون بدن را به کثیف ترین طرزی می چرانیم و شبها به وسیله دود و دم و الکل به خاکش می سپریم و با نهایت تعجب می بینیم که باز فردا سر از قبر بیرون آوردیم. مسخره بازی ادامه دارد.از قول من به دوستان و آشنایان سلام برسانید.

صادق هدایت / از میان نامه ها به نورایی / 12 یا 13 فروردین1326)

آخرش هیچکس نفهمید ناخوشی من چیست، همه گول خوردند!

آخرش هیچکس نفهمید ناخوشی من چیست، همه گول خوردند! 

صادق هدایت / زنده به گور


صادق هدایت / از میان نامه ها به نورایی / جمعه 7 تیر 1325

دیروز بقدری بغل گوشم شعر خواندند که هنوز سرم گیج می رود . شعر فارسی هم مثل موزیکش نمیداتم چه اثر خسته کننده ای روی من میگذارد چون حس می کنم ناخوشم کرده است

صادق هدایت / از میان نامه ها به نورایی / جمعه 7 تیر 1325

صادق هدایت / از میان نامه ها به نورایی / دوشنبه مهر 1326

شورای وحشتناکی از آخوند ها تشکیل داده و معتقد است در تعلیمات دینی مدارس مسامحه شده و باید هر چه زود تر جبران شود به این معنی که چون شاگردان باهوش ما زیاد نظریه یاد می گرفتند بهتر است از این به بعد زیر دست مشدی جسن و مشدی حسین نجاری و بغالی و هیزم شکنی یاد بگیرند به هر حال این مطالب مربوظ به ما نیست به گور پدرشان و میهنِ شان و اقداماتشان اما دیگر روضه خوانی کردن و ننه من غریبم در آوردن به کلی بی جاست . آب از سرِ چشمه گِل است

صادق هدایت / از میان نامه ها به نورایی / دوشنبه مهر 1326

۱۳۹۲ مهر ۲۷, شنبه

توپ مرواری

آسمان از دود و دم بنگ و چرس و شیره و نگاری و روح الاجنه پوشیده شد پهلوانان مشغول زور آزمایی گردیدند و نوچه های خودشان را به قد سرشان بلند میکردند و مثل توپ به زمین میکوبیدند دسته ای چوگان بازی و گوی بازی میکردند دعا نویس ها هی آیت الکرسی میخواندند و به اطراف و جوانب میدمیدند خلاصه چه درد سرتان بدهم قوچ بازان و مارگیران و شاخ حسینی ها و سینه زن ها و زنجیر زن ها و روضه خوان ها هر کدام مشغول هنر نمایی شدند

صادق هدایت / توپ مرواری

صادق هدایت / آشنایی با صادق هدایت / فرزانه

معقول آن وقت‌ها کسی از وجودم خبر نداشت. از معلوماتم به زور پنجاه تا صدتا و فوقش دویست نسخه چاپ می‌کردم. بیشترش رو دستم می‌ماند گاهی به دوست و آشنا حقنه می‌کردم... ولی حالا شده‌ام گاو پیشانی سفید.برای این که توی رادیوی بی‌بی سی B.B.C برایم لقمه گرفته‌اند و حرفم را زده‌اند. کی؟ آقای مینوی. آن وقت‌ها مینوی سنگ هیتلر را به سینه می‌زد. وقیحانه مجیز گوبلز را می‌گفت حالا جیره خوار چرچیل شده است

صادق هدایت / آشنایی با صادق هدایت / فرزانه
در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و میتراشد. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد، چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخر آمیز تلقی بکنند زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی بتوسط شراب و خواب مصنوعی بوسیله افیون و مواد مخدره است- ولی افسوس که تاثیر این گونه دارو ها موقت است و بجا ی تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید

صادق هدایت / بوف کور

صادق هدایت / بوف کور

در این وقت شبیه یک جغد شده بودم ولی ناله های من در گلویم گیر کرده بود، و به شکل لکه های خون آنها را تف می کردم، شاید جغد هم مرضی دارد که مثل من فکر می کند!

صادق هدایت / بوف کور


صادق هدایت / بوف کور

زندگی من آهسته و دردناک می سوخت و میگداخت

صادق هدایت / بوف کور

صادق هدایت / افسانه آفرینش

بابا آدم: پس به خالق اُف بگو ما را برگرداند به حال اولمان. ما که از او خواهش نکرده بودیم تا ما را بيافریند و قدر تنمایی بکند. حالا که کرده چشمش کور بشود باید جورمان را بکشد

صادق هدایت / افسانه آفرینش

۱۳۹۲ مهر ۵, جمعه

صادق هدایت / بوف کور

کسانی هستند که از بیست سالگی شروع به جان کندن می کنند، در صورتی که بسیاری از مردم فقط در هنگام مرگ شان خیلی آرام و آهسته مثل پیه سوزی که روغنش تمام بشود، خاموش می شوند

صادق هدایت / بوف کور
https://www.facebook.com/ZndgyMbhm

صادق هدایت / بوف کور

پیرمرد هایی هستند که با لبخند می میرند، مثل اینکه خواب به خواب می روند و یا پیه سوزی که خاموش می شود. اما یک نفر جوان قوی که ناگهان می میرد و همه ی قوای بدنش تا مدتی بر ضد مرگ می جنگد، چه احساساتی خواهد داشت؟

صادق هدایت / بوف کور

صادق هدایت / بوف کور

مردم این شهر به مرگ عجیبی مرده بودند. همه سر جای خودشان خشک شده بودند، در چکه خون از دهن شان تا روی لباس شان پایین آمده بود. به هر کسی که دست می زدم سرش کنده می شد و می افتاد

صادق هدایت / بوف کور

صادق هدایت / بوف کور

کسانی هستند که از بیست سالگی شروع به جان کندن می کنند، در صورتی که بسیاری از مردم فقط در هنگام مرگ شان خیلی آرام و آهسته مثل پیه سوزی که روغنش تمام بشود، خاموش می شوند

صادق هدایت / بوف کور

صادق هدایت / بوف کور

بوی مرده، بوی گوشت تجزیه شده همه ی جان مرا فرا گرفته بود. گویا بوی مرده همیشه به جسم من فرو رفته بود، و همه ی عمرم من در یک تابوت سیاه خوابیده بوده ام و یک نفر پیر مرد قوزی که صورتش را نمی دیدم، مرا میان مه و سایه های گذرنده می گردانید

صادق هدایت / بوف کور

صادق هدایت / بوف کور

آیا این مردمی که شبیه من هستند، که ظاهرا احتیاجات و هوا و هوس مرا دارند، برای گول زدن من نیستند؟ آیا یک مشت سایه نیستند که فقط برای مسخره کردن و گول زدن من به وجود آمده اند؟

صادق هدایت / بوف کور

صادق هدایت / بوف کور

این وقت شبیه یک جغد شده بوده ام، ولی ناله های من در گلویم گیر کرده بود و به شکل لکه های خون آن ها را تف می کردم. و شاید جغد هم مرضی دارد که مثل من فکر می کند. سایه ام به دیوار، درست شبیه جغد شده بود و با حالت خمیده نوشته های من را می خواند

صادق هدایت / بوف کور


۱۳۹۲ شهریور ۳۱, یکشنبه

صادق هدایت / توپ مرواری

آسمان از دود و دم بنگ و چرس و شیره و نگاری و روح الاجنه پوشیده شد پهلوانان مشغول زور آزمایی گردیدند و نوچه های خودشان را به قد سرشان بلند میکردند و مثل توپ به زمین میکوبیدند دسته ای چوگان بازی و گوی بازی میکردند دعا نویس ها هی آیت الکرسی میخواندند و به اطراف و جوانب میدمیدند خلاصه چه درد سرتان بدهم قوچ بازان و مارگیران و شاخ حسینی ها و سینه زن ها و زنجیر زن ها و روضه خوان ها هر کدام مشغول هنر نمایی شدند

صادق هدایت / توپ مرواری

۱۳۹۲ شهریور ۲۳, شنبه

صادق هدایت / توپ مرواری

تمام فلسفه اسلام روی نجاسات بنا شده اگر پائین تنه را از آن حدف کنیم اسلام روی هم میغلتد و دیگر مفهومی ندارد

صادق هدایت / توپ مرواری

۱۳۹۲ شهریور ۱۸, دوشنبه

بوف کور

 از خودم می ترسیدم ، از همه کس می ترسیدم ، گویا این حالت مربوط به ناخوشی بود . برای این بود که فکرم ضعیف شده بود 

صادق هدایت / علویه خانوم

حالا امامزاده ایی که خودمون درس کردیم داره کمرمون میزنه

صادق هدایت / علویه خانوم

صادق هدایت آخرین لبخند


صورتکها صادق هدایت


صادق هدایت / آب زندگی

يك پينه دوزي بود سه تا پسر داشت : حسني قوزي و حس يني كچل و احمدك. پسر بزرگش حسني دعا نويس و معركه گير بود، پسر دوم ي حسيني همه كاره و هيچكاره بود، گاهي آب حوض مي كشيد يا برف پارو ميكرد و اغلب ول ميگشت . احمدك از همه كوچكتر، سري براه و پائي براه بود و عزيز دردانه باباش بود، توي دكان عطاري شاگردي ميكرد و سر ماه مزدش را مي آورد به باباش ميداد . پسر بزرگها كه كار پا بجائي نداشتند و دستشان پيش پدرشان دراز بود، چشم نداشتند كه احمدك را بينند

صادق هدایت / آب زندگی

صادق هدایت / حاجی آقا


صادق هدایت / کاروان اسلام

این مردم جنّ دارند، اگر من جنّ آنها را نگیرم، یکی دیگر می‌گیرد. پس تا مردم خرند، ما هم سوارشان می‌شویم

صادق هدایت / کاروان اسلام

۱۳۹۲ شهریور ۱۳, چهارشنبه

چه خوب بود اگر همه چیز را میشد نوشت. اگر میتوانستم افکار خودم را به دیگری بفهمانم، میتوانستم بگویم صادق هدایت / زنده به گور

  • چه خوب بود اگر همه چیز را میشد نوشت. اگر میتوانستم افکار خودم را به دیگری بفهمانم، میتوانستم بگویم

     صادق هدایت / زنده به گور

آندره برتون که بنیان گذار حرکت سوررئالیستِی در فرانسه بود، وقتی ترجمه فرانسه بوف کور را خواند، گفت که کتاب هدایت جزو بیست کتاب شاهکار قرن بیستم است

آندره برتون که بنیان گذار حرکت سوررئالیستِی در فرانسه بود، وقتی ترجمه فرانسه بوف کور را خواند، گفت که کتاب هدایت جزو بیست کتاب شاهکار قرن بیستم است


صادق هدایت / صورتکها


صادق هدایت / حاجی آقا


صادق هدایت / مرگ

آسمان لبخند مي‌زند زمين مي‌پروراند مرگ با داس کهنه خود خرمن زندگاني را درو مي‌کنند مرگ همه هستي را به يک چشم نگريسته و سرنوشت آنها را يکسان مي‌کند: نه توانگر مي‌شناسد نه گدا نه پستي نه بلندي 


صادق هدایت / آفرینگان

صادق هدایت / شب های ورامین

همه فتنه ها زير سر آدمهاي مذهبي بوده ، همه جنگهاي مذهبي جنگهاي صليبي زير سر كشيشها بوده

صادق هدایت / شب های ورامین
https://www.facebook.com/ZndgyMbhm

صادق هدایت / افسانه آفرینش

نه تنها پادشاهی روی زمين را داشته باشد بلکه میخواهم همه ملایکه جن ها و پریان و حوران و غلمانان بر وی تعظيم کرده، سر فرود بياورند و
مسيوشيطان حرف خالق اف را بریده می آید به ميدان: پس من چکاره هستم؟ پس من کی هستم؟ پچ پچ حضار خالق اف رنگ شاه توت شده: با من یه یه یکی به دو می کنی؟ فضولی نکن. خفه شو. مسيوشيطان با لبخند: دکيسه! من هرگز به آدم کرنش نمی کنم. من از آتشم او از گل. خالق اف به جبرایيل پاشا: این مردکه را بيانداز بيرون. مسيوشيطان دهن کجی می کند: حالا که این طور شد من هم بابا آدم را گول می زنم، حالا می بينی...! هياهوی حضار جبرایيل پاشا یخه شيطان را کشيده با پس گردنی او را از اتاق بيرون م یاندازد و صدای ونگ مسيوشيطان از بيرون بلند م یشود

صادق هدایت / افسانه آفرینش


صادق هدایت / افسانه آفرینش

جبراييل پاشا: پس باید زندگی این جانوران را محدود بکنيم و یک نفر را بگماریم تا هر کدام از این نژادها زیاد شد، برود جان یک دسته از آ نها را بستاند تا تعادل بهم نخورد.
خالق اف به ملا عزرایيل: ملاعزرایيل!
ملاعزراييل: بله قربان؟
خالق اف: تو میتوانی این کار را به عهده بگيری؟
ملاعزراييل: دستم به دامنتان؛ من پيرم، غلط کردم. از من این کار ساخته نيست.
خالق اف خشمناک: عجب حکایتی است! امروز همه نوکرهایم با من مخالفت می کنند! آن مسيوشيطان، این هم ملاعزرایيل! من را بگو که به چه کسانی پشت گرمی داشتم. حالا مزدم را کف دستم گذاشتند!
ملاعزراييل (مثل بيد می لرزد): غلط کردم. به روی چشم. جان جبرایيل پاشا مرا از بهشت بيرون نکنيد

صادق هدایت / افسانه آفرینش
https://www.facebook.com/ZndgyMbhm

صادق هدایت / توپ مرواری

ما که عادت نداشتیم دخترانمان را زنده به گور کنیم ، ما برای خودمان تمدن وثروت و آزادی و آبادی داشتیم و فقر را فخر نمیدانستیم همه اینها را از ما گرفتند وبجاش فقرو پشیمانی ومرده پرستی و گریه و گدائی و تأسف واطاعت از خدای غدار و قهار و آداب کونشوئی و خلأ رفتن برایمان آوردند ، همه چیزشان آمیخته با کثافت و پستی و سود پرستی و بی ذوقی و مرگ و بدبختی است

صادق هدایت / توپ مرواری
https://www.facebook.com/ZndgyMbhm

صادق هدایت / توپ مرواری

خاصیت هر نسلی این است که آزمایشات نسل گذشته را فراموش کند

صادق هدایت / توپ مرواری

صادق هدایت / شب های ورامین

ما بد تربيت ميشويم ، همه خرابي ما بگردن همين خرافات است كه از بچگي توي كله مان چپانده اند و همه مردم را آن دنيائي كرده اند . اين دنيا را ما ول كرده ايم و فكر موهوم را چسبيده ايم، نميدانم كي از آن دنيا برگشته كه خبرش را براي ما آورده ! از توي خشت كه مي افتيم براي آخرتمان گريه ميكنيم تا بميريم، اينهم زندگي شد !

صادق هدایت / شب های ورامین

۱۳۹۲ شهریور ۳, یکشنبه

صادق هدایت / آخرین لبخند

اصلاً نژاد آنها و فکر آنها زمین تا آسمان با ما فرق دارد و باید هم همین طور باشد. این قیافه های درنده ، رنگهای سوخته ، دستهای کِوِره بسته برای گردنه گیری درست شده. افکاری که میان شاش و پشگل شتر نشو و نما کرده بهتر از این نمیشود. تمام ساختمان بدن آنها گواهی میدهد که برای دزدی و خیانت درست شده. این عربهایی که تا دیروز پای برهنه دنبال سوسمار میدویدند و زیر سیاه چادر زندگی میکردند نباید هم بیش از این از آنها متوقع بود

صادق هدایت / آخرین لبخند

بوف کور

تنها چیزی که از من دلجوئی می کرد امید نیستی پس از مرگ بود - فکر زندگی دوباره مرا می ترساند و خسته می کرد 

صادق هدایت / بوف کور

۱۳۹۲ شهریور ۲, شنبه

اینجا قبرستان هوش و استعداده صادق هدایت / حاجی آقا

اینجا قبرستان هوش و استعداده

صادق هدایت / حاجی آقا

از فحش و تحقیر و رده نترس! حرف توی هوا پخش می‌شه صادق هدایت / حاجی آقا

از فحش و تحقیر و رده نترس! حرف توی هوا پخش می‌شه

صادق هدایت / حاجی آقا

کسانی هستند که از بیست سالگی شروع به جان کندن می کنند صادق هدایت / بوف کور

کسانی هستند که از بیست سالگی شروع به جان کندن می کنند

صادق هدایت / بوف کور

اگر زندگانی سپری نمی‌شد چقدر تلخ و ترسناک بود

اگر زندگانی سپری نمی‌شد چقدر تلخ و ترسناک بود

صادق هدایت / مرگ

صادق هدایت / مرگ

 اگر مرگ نبود همه آرزویش را می‌کردند، فریاد های نا امیدی به آسمان بلند می‌شد ، به طبیعت نفرین می‌فرستادند

صادق هدایت / مرگ
هیچکس بهتر از خود پیغمبر ها آبروی یکدیگر را نریخته اند مخصوصا وقتی تضاد منافع پیدا شده است

صادق هدایت / توپ مرواری
همین روزی پنج بار دو لا راست شدن جلو قادر متعال که باید بزبان عربی او را هجی کرد، کافی است تا آدم را تو سری خور و ذلیل و پست و بی همه چیز بار بیاورد

صادق هدایت / توپ مرواری
حس می کردم که این دنیا برای من نبود، برای یک دسته آدمهای بی حیا، پر رو، گدامنش، معمومات فروش، چاروادار و چشم و دل گرسنه بود برای کسانی که به فراخور دنیا آفریده شده بودند و از زورمندان زمین و آسمان مثل سگ گرسنه جلو دکان قصابی که برای یک تکه لثه دم می جنبانید گدایی می کردند و تملق می گفتند

صادق هدایت / بوف کور
زندگی مبهم صادق هدایت

۱۳۹۲ شهریور ۱, جمعه

روزها را یکی پس از دیگری با سلام و صلوات به خاک می‌سپریم و از گذشتن آن هم افسوس نداریم. همه چیز این مملکت مال آدمهای بخصوصی است. کیف، لذت، گردش و همه چیز

صادق هدایت / از میان نامه ها به نورایی / 18 اردیبهشت 1325
https://www.facebook.com/ZndgyMbhm
تکرار ملت ششهزارساله و ذکر نام سیروس و داریوش و انوشیروان و سلطان محمود و شاه عباس برای مردم آب و نان نمیشود و عرق وطنپرستی کسی را نمیجنباند و یکقدم هم ما را جلو نمیبرد

صادق هدایت / اشک تمساح
https://www.facebook.com/ZndgyMbhm
ما که عادت نداشتیم دخترانمان را زنده به گور کنیم ، ما برای خودمان تمدن وثروت و آزادی و آبادی داشتیم و فقر را فخر نمیدانستیم همه اینها را از ما گرفتند وبجاش فقرو پشیمانی ومرده پرستی و گریه و گدائی و تأسف واطاعت از خدای غدار و قهار و آداب کونشوئی و خلأ رفتن برایمان آوردند ، همه چیزشان آمیخته با کثافت و پستی و سود پرستی و بی ذوقی و مرگ و بدبختی است

صادق هدایت / توپ مرواری
عید قربان مسلمانان با کشتار گوسفندان و وحشت و کثافت و شکنجه جانوران برای خدای مهربان و بخشایشگر است خدای جهودی آنها قهار و جبار و کین توز است و همه اش دستور کشتن و چاپیدن مردمان را میدهد وپیش از روز رستاخیز حضرت صاحب را میفرستد تا حسابی دَخل اُمتش را بیاورد و آنقدر از آنها قتل عام بکند که تا زانوی اسبش در خون موج بزند

صادق هدایت / توپ مرواری


یا خراج و جزیه به بیت المال مسلمین بپردازید یا سرتان را میبریم هر چه پول و جواهر داشتیم چاپیدند. آثار هنری ما را از میان بردند و هنوز هم دست بردار نیستند؛ هر جا رفتند همین کار را کردند

صادق هدایت / توپ مرواری
نه کسی تصمیم خودکشی را نمیگیرد، خودکشی با بعضیها هست. در خمیره و در نهاد آنهاست. آری سرنوشت هرکسی روی پیشانیش نوشته شده، خودکشی هم با بعضیها زاییده شده. من همیشه زندگانی را به مسخره گرفتم. دنیا، مردم همه اش به چشم یک بازیچه، یک ننگ، یک چیز پوچ و بی معنی است

صادق هدایت / زنده به گور 


اينجا وطن دزدها و قاچاقچی ها و زندان مردمانش است. ما در چاهك دنيا داريم زندگي مي كنيم و مثل كرم در فقر و ناخوشي و كثافت مي لوليم. به ننگين ترين طرزي در قيد حياتيم و مضحك اونجاست كه تصور مي كنيم بهترين زندگي رو داريم

صادق هدایت / حاجی آقا
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=602007489821774&set=a.420344771321381.95552.420303004658891&type=1
تنها مرگ است که دروغ نمیگوید

صادق هدایت / بوف کور


من بیشتر خوشم می آمد با یک نفر دوست یا آشنا حرف بزنم تا با خدا ، با قادر متعال !چون خدا از سرمن زیاد تر بود

صادق هدایت / بوف کور

https://www.facebook.com/ZndgyMbhm 
نه ذوقي، نه هنري، نه شادي. همه اش دزدي و كلاهبرداري و روضه خواني.ما در حال تعفن و تجزيه هستيم. از صوفي و درويش و پير و جوان و كاسب كار و گدا همه منتظر پول و مقام هستند. آن هم به طرز بيشرمانه و وقيحي. مردم هر جاي دنيا ممكن است به يك چيز يا حقيقتي پايبند باشند. مگر اينجا كه مسابقه پستي و رذالت مي دهند 

صادق هدایت / حاجی آقا

https://www.facebook.com/photo.php?fbid=602007929821730&set=a.420344771321381.95552.420303004658891&type=1
نفسم پس میرود، از چشمهایم اشک میریزد، دهانم بد مزه است، سرم گیج میخورد، قلبم گرفته، تنم خسته، کوفته، شل بدون اراده در رختخواب افتاده ام. بازوهایم از سوزن انژکسیون سوراخ است. رختخواب بوی عرق و بوی تب میدهد، به ساعتی که روی میز کوچک بغل رختخواب گذاشته نگاه میکنم، ساعت ده روز یکشنبه است

صادق هدایت / زنده به گور


چه خوب بود اگر همه چیز را میشد نوشت. اگر میتوانستم افکار خودم را به دیگری بفهمانم، میتوانستم بگویم

صادق هدایت / زنده به گور

۱۳۹۲ مرداد ۲۸, دوشنبه

بعضیها خوش به دنیا میآیند و بعضیها ناخوش

صادق هدایت / زنده به گور
افزودن عنوان


تنها مرگ است که دروغ نمیگوید

صادق هدایت / بوف کور

ما ديگر ازمان گذشته، بقولي مردم پاتيلمان در رفته، از بي كفني زنده مانده ايم

صادق هدایت / محلل
https://www.facebook.com/ZndgyMbhm?ref=hl

۱۳۹۲ مرداد ۲۶, شنبه

من بیشتر خوشم می آمد با یک نفر دوست یا آشنا حرف بزنم تا با خدا با قادر متعال ! چون خدا از سر من زیاد تر بود

صادق هدایت / بوف کور